-
۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۹ دلنوشته مهدوی ۰ نظر
#دلنوشته
امام زمانم غریب است ولحظه به لحظه غریب تر میشود
مولایم مظلوم است و هر روز مظلوم تر میشود
صاحب مهربانم تنها وبی یاور است
دلم برایش میسوزد و کسی برایش کاری نمی کند
کمترازاو میگویند
کمترازاومی خوانند
چه کنم طاقتم طاق شد....دلم طاقت نیاورد....
نه شعر میدانستم نه نثر اما با مدد امام رضا(ع)نوشتم...
بر وزن تپش های قلبم نوشتم
به نیت یاری مولایم نوشتم
آری ارزشی ندارم حقیرم به حساب نمی آیم اما...
دلم گفت بنویس و نوشتم
درفراقش دل چه بی طاقت بود
حیف این مولا که در غیبت بود...
گریه کردم
..............باز نوشتم
درد بی مصرفیم کشت زخجلت مارا
با که گوییم که سالار زمان در بدرست..........
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
درباره من
💠بیاییم هر روز قدمی جدید در راه رسیدن به محبوب واقعی و تنها راه سعادت ، مولایمان... حضرت حجت(عج) برداریم .. 💠
طبقه بندی موضوعی
- شعر مهدوی (۷)
- مهدی شناسی (۵)
- دلنوشته مهدوی (۴)
- اشعار محرم (۵)
- مداحی (۳)
- حاج میثم مطیعی (۱)
- حاج محمود کریمی (۱)
آخرين عناوين
- سفر...
- اعمال روز اربعین
- کانال تلگرامی انصارالمهدی
- قالب وبلاگ
- حاج محمود کریمی-شهادت امام صادق (ع) ۱۳۹۶
- حاج میثم مطیعی-جلسه هفتگی ۱۶ آبان ۱۳۹۵
- امام حسین(ع) درقنوت چه دعایی می کرد؟
- به نام نامی سر، بسمه تعالی سر/ بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
- شعر استقبال از محرم -( می آئی و دوباره غمی ناب می شوم )
- حضرت زینب(س)-اربعین
آرشيو
- آبان ۱۳۹۶ (۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۵)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۲)